چرا نگفتی ؟ ..........
متن دلخواه شما
یه روزی یه جایی یه جوری یه کسی یه چیزی صبر داشته باش
یک شنبه 24 اسفند 1393 ساعت 8:22 بعد از ظهر | بازدید : 175 | نوشته ‌شده به دست حسین روحی | ( نظرات )

چرا نگفتی ؟!!!!!!!!!!!!

 

چرا نگفتی ؟!!! من هر وقت تو را می بینم ..........شاعر می شوم .........

*پارک لباس برف پوشیده است ، کنار صندلی ایستاده ام تا تو برای لحظه ای عبور کنی ..

دلم سکوت می خواهد و تمرکز ، اما صندلی مدام می گوید : میل داشتی بیا با هم سرما بخوریم .!!!

*************************************

کاشف موسیقی لبخند تو ، من بودم . کاش این کشف خوشایند ، به نام دیگران ..........ثبت نشود .***

************************************

در من احساسی جا مانده که هر روز  شعری می شود برای خواب هایت ! شعر هایی بر وزن سکوت !!!!

************************************

چه سطر ها که جا مانده اند در من ! چه حرف ها خوانده نشده اند در سکوتم!

کتاب های عزیز ! لطفا مرا ورق بزنید ! صفحه بعدی ام را دقیق تر بخوانید ....

لطفا!!!

***********************************

زیاد جدی نگیر که گفتم :(( هر وقت خواستی ، می توانی بروی !!!)) تعارف کردم ! اما دلم که تعارف ندارد ! نه با تو ....نه با من ..........ونه با خودش !!!

************************************

تمام پازل ها وماز های دنیا حتی آنهایی که پیچیده ترین هستند در برابر تو و سکوت هزار تووی روزگارت ، ساده ترینند ..........ساده ترین !!!!

***********************************

یک سوال ذهن روزگارم رو بدجوری اشغال کرده ، یک سوال مفهوم شب وروز رو از زندگیم محو کرده (!) : چرا ؟

چرا چند قرن پیش که برایاولین بار بهت گفتم (( دوستت دارم )) .

نگفتی : (( پرنده ! دوست داری چه اتفاقی بیفته ؟ !!!!!!!))

******پرستو عوض زاده ******




|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
مطالب مرتبط با این پست
آخرین عناوین مطالب